عجایب: (جمع عجیب) شگفتی ها نباتات: (جمع نبات) گیاهان
بدان: آگاه باش بَر و بحر: خشکی و دریا
وجود: جهان هستی چون میغ: مانند ابر
بر وی: بر روی آن قوس قزح: رنگین کمان
نهر: رودخانه پدید آید: به وجود بیاید
آنچه در کوه هاست ← در: درون آیات: (جمع آیه) نشانه ها
جواهر: (جمع جوهر) سنگ های زینتی فرموده: دستور داده
معادن: جمع معدن نظر کنی: نگاه کنی
انواع: جمع نوع پس اندر آیات ← اَندر: درباره
مرغان: پرندگان در خانه ای شوی: وارد خانه ای بشوی
صورت: ظاهر نقش: نقاشی
نیکوتر: بهتر گچ کنده کرده باشند: گچ بری شده باشد
بیاموخته: آموزش داده روزگاری دراز: مدت بسیار
چون: چگونه صفت آن گویی: آن را توصیف میکنی
آشیان: لانه آشیان خود چون کند ← چون کند: چگونه بسازد تعجب کنی: شگفت زده شوی
به وقت خویش: در زمان مناسب
بتاج؛)